دروغگویی / عوامل بیرونی
عوامل بیرونی مؤثر در دروغگویی
گاهی در یک جامعه، آداب و رسومی غلط، یا باورهایی ناصحیح یا سبک زندگی اشتباهی، بر زندگی قاطبه افراد آن جامعه حاکم می شود که طبق آن، افراد جامعه (البته آنها که دچار ضعف ایمان هستند) در شرایط مختلف خود را ناچار به دروغگویی می بینند. بی تردید یک جامعه اسلامی باید از این چنین فرهنگ هایی مبرا باشد تا با زندگی افراد جامعه در آن، خود به خود افراد به سوی راستگویی حرکت کنند.
و اما ذکر این عوامل:
-
گسترش فرهنگ چاپلوسی: وقتی در جامعه ای تملق فرهنگ شد، و متملق با فرهنگ! خطرات بسیاری آن جامعه را تهدید می کند که یکی از از آنها تشویق شدن افراد به دروغگویی است. در اینجا فقط به ذکر چند حدیث در این باره بسنده می کنم:
- امیر مؤمنان(علیه السلام): دوستدار حقیقی تو کسی است که از تو چاپلوسی نمیکند وستایشگر واقعی تو آنکه تو را از [ستایشهایش درباره تو] باخبر نمیکند.(غرر الحکم ح 7119)
- امیر مؤمنان(علیه السلام ):با چاپلوس رفاقت نکن که او با چرب زبانی، تو را اغفال می کند و کار نادرست را در نظرت درست جلوه می دهد) فرازی از نامه 31 نهج البلاغه)
-
گسترش فرهنگ ریاکاری: وقتی جامعه ای اسلامی شد، و آنچه مورد تأیید اسلام است، تبدیل به ارزش های آن جامعه شد، تبعاً افراد سودجویی نیز پیدا خواهند شد تا با رنگ به رنگ شدن، خود را صاحب آن ارزش ها جلوه دهند تا به نوایی برسند!! همین امر باعث گسترش فرهنگ ریا و ریاکاری در جامعه است که خود به نوعی دروغ است. برای آنکه جامعه اسلامی از این خطر در امان باشد راهکارهایی وجود دارد از آن جمله:
- کار فرهنگی و اعتقادی: بی شک هر انسانی که از باور مستحکم داشته باشدتحت هیچ شرایطی حاضر به رنگ به رنگ شدن های مصلحتی نیست. این که همّ و غم نهادهای ذی ربط، تربیت نسلی باشد که ظاهر و باطنش یکی است خود امری است که نمی دانم تا چه حد به آن توجه شده است؟ اما این را می دانم که انقلاب و انقلابی بودن با ریا و تزویر سازگاری ندارد...
- اگر مردم یک جامعه از درویی بیزار و رویگردان شوند، به مرور این خصلت بد در جامعه کمرنگ خواهد شد، این فرهنگ سازی نیز نیاز به فکر و کارشناسی دارد و کوتاه مدت نیست.
- گسترش فرهنگ کنجکاوی! : وقتی تجسس و کنجکاوی های بی مورد و مذموم از نظر اسلام، در بین افراد جامعه تبدیل به یک رفتار و عادت شد، قطعاً دروغگویی در آن جامعه رواج پیدا خواهد کرد. چه آن جامعه یک خانواده باشد یا یک فامیل یا یک جامعه بزرگ... همه ما بارها و بارها آیه شریفه " ولا تجسسوا..." را شنیده ایم اما تا چه اندازه به آن پایبند بوده ایم؟ تجسس در امور شخصی فرد، او را وادار به دروغگویی می کند. خدا نکند که ما با وادار کردن کسی به دروغگویی در گناه او شریک باشیم.
(البته این نکته واضح است که مرزی در این تجسس وجود دارد، و آنجا که صلاح عمومی جامعه حکم می کند یا امنیت جامعه ای به خطر می افتد یا ... تجسس امر مذمومی نیست. اما تأیین دقیق این مرز ها نیاز به علم و تقوا دارد.)
- گسترش فرهنگ دنیا طلبی: وقتی ثروت و تجملگرایی، قدرت، زیبایی ظاهری، شهرت و ... در جامعه ای به فرهنگ و ارزش تبدیل شد و میزان قیمت یک فرد به حساب بانکی و دارایی ها و نفوذ و قدرت او شد ( به خلاف نظر اسلام که تقوا تنها میزان برتری افراد است) فرد فرد جامعه برای بدست آوردن چنین ارزشهای پستی، دست به پست ترین اعمال هم می زنند که دروغگویی یکی از آن ها است. این خیلی طبیعی است که مقدمات باطل، نتیجه ای باطل دهد... امروزه می بینیم که هرچه جوامع به سوی مادی شدن حرکت می کنند، آمار جنایت، خودکشی، بی اخلاقی(که دروغ هم یکی از مصادیق آن است) در آن جامعه بیشتر می شود.
- قدرتِ بند پ در جامعه!! : وقتی توصیه شدن و توصیه کردن در جامعه ای باب شد، این خود نوعی دروغ است. وقتی شایسته سالاری کنار رفت و جایگاه اجتماعی و شغلی افراد را عواملی چون توصیه شدن، تملق و چاپلوسی و.. تعیین نمود دروغگو پیروز واقعی این معرکه است...
- رفتار نخبگان جامعه: یکی از مهم ترین و تأثیر کذار ترین مسائل در فرهنگ سازی یک جامه رفتار نخبگان آن جامعه است ( حالا در هر عرصه ای) وقتی فلان فوتبالیست معروف، با دروغ و پرونده سازی از مالیات فرار می کند، یک آقا زاده با رانت، ثروتمند می شود، یا از دست قانون می گریزد، یکی دیگر پستی ناعادلانه را به واسطه خویشاوندی می گیرد، دیگری مدرک دانشگاهی خود را به واسطه جایگاه اجتماعی اش دریافت می کند و.. اینها همه به مرور به بدنه جامعه سرایت می کند و جامعه را نیز آلوده می کند.
قطعاً در این باب سخن بسیار است. اما بحث را در همین جا به پایان می رسانم. از همه دوستان می خواهم تا با ارائه نظرات سازنده خود به پیشبرد این بحث کمک کنند.