پارادایم
شاید به طور ساده بتوان پارادایم یا مثالواره رو این گونه تعریف کرد: پارادایم paradigm از واژه یونانى paradeigma ریشه مى گیرد که به معناى الگو، مدل، طرح و نظایر اینهاست و استفاده از آن را مى توان در آثار افلاطون هم مشاهده نمود. پارادایم در معنای عام یک چارچوب فکریست و اصطلاحی است که در فلسفه به کار گرفته می شود و مقصود از آن، اصولی است که بر بینش ما نسبت به رویداد های کلی جهان حاکم تاثیر می گذارد.
این واژه یک واژه صد در صد وارداتی است. امری است کاملاً اعتباری و در دست صاحبان قدرت و نظام سلطه. آنها که با طراحی های فریبنده و با الگو های کارشناسی شده، چهارچوب فکری نوع بشر را تغییر می دهند تا بشر امروز وسیله و ابزاری گردد برای رسیدن آنها به اهدافشان.
شاید بتوان مثال های زیر رو مصداق های بارزی برای تغییر چهارچوب فکری بشر دانست:
- طراحی مد: مد تنها یک نوع پوشش نیست بلکه در ورای آن طرز تفکر و باورهای خاصی نهفته است، شاید جوان امروز بی خبر از آن تفکرات و باور ها چنین پوششی را برای خود انخاب کند اما به مرور و ناخودآگاه به سمت آن تمایل پیدا خواهد نمود. به همین جهت است که کسانی که از مد خواستی در پوشش پیروی می کنند، کم کم نوع آرایش و پیرایش خاص، استفاده از عطری خاص، گوش دادن به موسیقس خاص و... را هم انتخاب می کنند.
- رسانه: رسانه های امروز، اعم از شبکه های ماهواره ای،شبکه های اجتماعی، روزنامه ها و مجلات غربی و... همه و همه در پی تغییر چهارچوب فکری نوع بشر اند، تغییری که بر مبنای اصالت انسان و لذت بردن و سود بردن شخص او طراحی شده است. و خدا هم در آن صرفا ابزاری است برای رسیدن به همان اصول و اهداف. بحث از رسانه بسیار گسترده و عمیق و کارشناسی است و به تنهایی نیازمند ده ها پست مجزا است.امیدوارم بتوانم در آینده ای نزدیک به این موضوع به طور مجزا بپردازم.
- طراحی و ساخت اسباب بازی: در حدیث معروفی از پیامبر(صل الله علیه و آله) داریم که فرمودند یادگیری در کودکی مانند نقش بر سنگ است (که تا همیشه باقی می ماند) غربی ها از این مطلب خیلی بهتر از ما استفاده نموده اند. طراحی عروسک باربی تنها یک مورد از آنها است. در این مورد هم بحث زیاد است و من فقط به مثالی بسنده می کنم: وقتی زاد و ولد در امریکا کاهش یافت به طوری که کارشناسان نگران شدند، باربی باردار طراحی شد، البته به طور ناگهانی علاوه بر بارداری صاحب سه فرزند دیگر هم شد!! همین امر تأثیر بسزایی در تغییر نگاه نوجوانان به مقوله زاد و ولد داشت چون این باربی مادر هیچ تغییری در زیبایی اندامش به وجود نیامده بود و البته در عین حال صاحب دوستان غیر همجنس جدیدی هم شده بود! ( هرکدام از دوستان غیر همجنس باربی، نامی خاص و تیپ و ظاهری متفاوت دارند!)
البته مثال های متعدد دیگری هم می توان زد مثال هایی که بر خلاف مثال های بالا، مخصوص خواص و نخبگان سیاسی و علمی جامعه است و در پی تغییر افکار و باور ها و آرمان های آن هاست. چراکه تغییر چهارچوب فکری نخبگان به فرایند استحاله فکری در عوام سرعت بیشتری خواهد داد و شرایط را فراهم خواهد نمود تا بهره برداری های استعمارگران از ثروت های مادی و معنوی ملت ها و کشور ها بیشتر و بیشتر گردد...
و در پایان سوال این است که نسخه شفا بخش ما در برابر پارادایم غربی چیست؟
به نظر من، جواب فقط یک جمله است: جوانان و فرزندان خود را مکتبی تربیت کنیم...
"مکتب فکری" هم نوعی چهارچوب فکری است اما اصالت دارد و امری اعتباری نیست که با خواست و نیاز صاحبان قدرت و ثروت تغییر کند. مبنای آن جهان بینی اسلامی است و خدا محور است. وقتی جوانی باور هایش بر اساس آن شکل بگیرد، بزرگترین طوفان های فکری هم ذهن او را تغییر نخواهد داد و او هرگز عروسکی نخواهد بود که عروسک گردانش نظام سلطه باشد...
بحث از تفکر مکتبی نیز بحثی بسیار گستره است که در اینجا قصد ورود به آن را ندارم تنها خواستم با اشاره ای کوتاه نقشه راه را تبیین نمایم.
منتظر نظرات سازنده شما هستم.