عوامل درونی نجملگرایی، بخش دوم: تکبّر
تکبر و آثار سوء آن بر جان آدمی
به راستی انسان متکبر به نوعی دارای شرک خفی است چراکه برای خود قدرت و نفوذی قائل است که به واسطه آن دیگران را حقیر می بیند اگر او برتری ها و کمالات خود را از لطف و مهربانی پروردگارش می دید، هرگز مغرور نمی شد و می توانست کمالات دیگران را هم ببیند و تاب بیاورد.
غرور و تکبر بشر را به آنجا می رساند که سبک زندگی خود را طوری طراحی کند که چون ویترینی گردد که چشم هر بیننده ای را خیره سازد و این دقیقاً افتادن در گرداب تجمگرایی است. از طرفی چون از نظر روحی مایل به برتری از همه کس و همه چیز است، اگر ببیند در اطراف او کسی از نظر بهرمندی از نعمتی از او سبقت گرفته، برای آنکه عقب نیفتد، همه همّ و غم او و هدف و آرمانش پیروزی بر حریف و به دست آوردن آن چیزی است که رقیب ندارد، همین امر هم بر آتش چشم و هم چشمی ها و تجملگرایی ها می افزاید و بشر را در دوری باطل قرار می دهد که برای تلاش هایش پایانی نیست... بر عکس او اگر انسانی، قلبی خاشع در برابر پروردگار داشت و خود را در برابر بندگان خدا کوچک می پنداشت، از نظر درونی از تجملگرایی بی نیاز می شد چون به دنبال ثابت کردن خود به اطرافیانش نبود.
پس به نظر می رسد که اگر خواهان بی میلی به تجملات هستیم باید غرور نهفته خود را از بین ببریم و دربرابر بندگان خدا از هر قشر و طبقه اجتماعی، فروتن گردیم.
حال سوال این است چه کنیم تا از غرور رهایی یابیم؟
اساتید اخلاق راه های مختلفی را برای از بین بردن غرور در جان آدمی توصیه کرده اند که مهمترین آنها توجه انسان به آثار سوء آن است از آن جمله: تکبر به مرور انسان را در دید دیگران کوچک می کند و مردم را وادار به معارضه با او می کند از آن مهم تر جایگاه معنوی او در پیشگاه پروردگار و در قیامت است برای توضیح آن تنها به بیان چند حدیث بسنده می کنم:
اگر آدمی بیندیشد که از چه چیز آفریده شده و بعد از مرگ به چه تبدیل خواهد شد؟ اگر ملاک برتری را تقوی بداند و بیندیشد که چه انسان های بزرگی هستد که در مراتب تقوا از او برتری دارند، اگر خود را دربرابر آین همه عظمت و خلقت جهان هستی کوچک و ناتوان بیابد و اراده و قدرت خدا را بر توان خویش غالب ببیند، هرگز به برتری خود نسبت به دیگران نمی اندیشد و برای اثبات آن به ابزاری چون تجملگرایی متوسل نمی شود.
درنهایت به حدیثی نورانی از مولای متقیان اشاره می نمایم چراکه اثر پند مهربانانه او بر جانهای ما بسیار بهتر از سخنان کمترینی چون من است:
شیطان شش هزار سال عبادت کرد اما با ساعتی تکبر همه را نابود ساخت، چگونه ممکن است پس از ابلیس، فرد دیگری همان اشتباه را تکرار کند و سالم بماند؟... ای بندگان خدا از او بپرهیزید، مبادا شما را به بیماری خود مبتلا سازد. و با ندای خود شمارا به حرکت در آورد، و با لشگر های پیاده و سواره اش بر شما بتازد! به جانم سوگند! شیطان تیر خطرناکی برای شکار شما بر چله کمان گذارده و تا حد توان کشیده و از نزدیک ترین مکان شمارا هدف قرار داده است. او خطاب به پروردگار گفت: پروردگارا به سبب آنکه مرا دور ساختی، دنیا را در چشم هاشان جلوه می دهم و همه را گمراه خواهم کرد... فرازی از خطبه 192