وادی ایمن

 

 

  • وادی ایمن

 

سلام به مرواریدان خاکی و دست بسته میهنم...

  • وادی ایمن

 

مولای من!

از تو نوشتن سخت است برایم، دفتردلم سیاه تر از آن است که انشاء تو را بر آن بنگارم...

اما چه کنم که احساسم، در لحظه لحظه زندگی ام دوان دوان به سوی تو می رود و نگاهم بی اراده و بی قرار، نگاه مهربانت را به انتظار نشسته است و مرغ دلم بی محابا به آسمان عشقت بوسه می زند... به خدا قسم که اندیشه نمودن به عالم با اندیشه آسمانی تو، برایم چه زیباست حضرت پدر...

مرا مهمان احساست کن تا مثل همام، مست باور آسمانی ات شوم، تو به او فرمودی: "دنیا آنان(اهل تقوا) را خواست و آنان، آن را نخواستند، به اسارتشان کشید و آنان با پرداخت جانشان خود را آزاد کردند..."

کمکم تا من هم با دنیا چنین داد و ستد کنم...

 

 

 

 

میلاد مولی الموحدین، امیر المؤمنین، امام المتقین بر عاشقانش مبارک

  • وادی ایمن

با سلام

هلال زیبای ماه رجب به سیمای مؤمنین لبخند زد و درهای رحمت پروردگار به سویشان گشوده شد.

همه ما شنیدیم که  ماه رجب ماه خداست و بهترین عمل در این ماه استغفار است...

  • وادی ایمن

سلام بر بانویی که حجتِ حجت خداست...

سلام بر مهربان ترین مادر، همسر و دختر عالم...

سلام بر بانویی که چادر خاکی اش، سند حقانیت باور من است...

میلادش بر عاشقانش مبارک، امید که رهرو حقیقی اش باشیم

  • وادی ایمن

مادر!

کودکی ام با صدای مهیب بمب و موشک بعثی ها همراه بود، اما چه آرام گذشت چون آغوش مهربانت اطمینان و آرامش را به من هدیه می داد...

شرایط جنگ ، ناخودآگاه، محدودیت ها و محرومیت هایی را به ما تحمیل می کرد اما من با نگاه نافذت، بی نیازی را آموختم و چه شاد زندگی کردم...

من تلاش و خستگی ناپذیری را در آن به آنِ زندگی ات می دیدم و عشقی را که سخاوتمندانه در لحظات زندگی مان خلق می نمودی...

تو نقاش مهربانی ها و صمیمیت های دوران نوجوانی ام بودی و چه تصویرگر ماهری بودی...

در جوانی ام، شعر هستی را صبورانه در گوشم زمزمه نمودی و چه استادانه معنایش کردی ، به راستی که نگاه کردن به جهان با چشمان پاک تو چقدر قشنگ است برایم، مادر...

من از تو یاد گرفتم که شاد بودن و شاد کردن کار سختی نیست اگر، از خودت عبور کرده باشی...

آری من از تو یاد گرفتم که مادر بودن یعنی از خود عبور کردن و به خدا رسیدن...

پیشاپیش روزت مبارک مادر...

  • وادی ایمن

با سلام

امروز تصمیم دارم به پاسخ این سؤال بپردازم که اگر دروغگویی به عنوان یک عادت در بین افراد جامعه باشد و جزء فرهنگ عمومی یک جامعه شود، چه اثراتی بر تک تک افراد آن جامعه خواهد داشت؟ امیدوارم دوستان مرا در پاسخ دادن به این سؤال یاری کنند...

  • وادی ایمن

 

گفتم: بهار نزدیک است اما چرا درختان، در سردترین ایام سال برهنه اند و نیازمند؟

گفت: تا در زمستانِ سختِ مصائب و شدائد، به فقر و نداری ات باور نکنی، بهار به تو لبخند نخواهد زد...

گفتم: ای کاش کمی هم به خاطر برگ ریزان دلم، غصه می خوردم شاید بهار به من هم لبخند می زد...

 

وادی ایمن نوشت: پیشاپیش نوروز مبارک، حالِ دل هایتان بهاری

  • وادی ایمن

با سلام

در مطالب گذشته به تعریفی از دروغ و اثرات سوء آن بر جان آدمی و هم چنین درباره عوامل درونی دروغگویی صحبت کردم

امروز تصمیم دارم  عوامل بیرونی مؤثر در دروغگویی افراد جامعه را مورد بررسی قرار دهم. به عبارت دیگر چه فرهنگ یا خرده فرهنگ هایی بر اجتماع حاکم می شود که افرادِ آن جامعه با قرار گرفتن در چنین شرایطی وادار به دروغگویی می شوند؟ (البته این نکته را تأکید می کنم که یک انسان مؤمن در هیچ شرایطی حتی زمانی که جو بر علیه او است دروغ نمی گوید اما این دلیل نمی شود که ما فرهنگ حاکم بر جامعه را مورد ارزیابی قرار ندهیم)

  • وادی ایمن

 

ما به تصویر خدا در قاب چشمان تو عادت کرده ایم

ما خدا را در نگاه مستت ای دلبر زیارت کرده ایم

هر کجا نام تو و اولاد تو از مجتبی تا قائم است

بر ستون عشق، قصر عشق و ایمان را امارت کرده ایم...

 

دل نوشت: اشک هایم را پایانی نیست، مثل غم های مولایم، ببار ای باران! شاید همراهی تو با من، مرثیه ام را کامل کند و دل بیتابم را قراری باشد...

 

شهادت ام ابیها، ریحانه النبی، حضرت فاطم زهرا (سلام الله علیها) تسلیت باد.

 

  • وادی ایمن