ریشه های دروغگویی
عوامل دروغگویی
- ترس: شاید ریشه اصلی دروغگویی ترس باشد. ترس از بهم خوردن یک رابطه در خانواده یا اجتماع، ترس از مخدوش شدن چهره خوب ما در بین اطرافیان، ترس از ریختن آبرو، ترس از شکست در شغل و حرفه یا مسائل عاطفی و...، ترس از برملا شدن دروغ های گذشته!!، ترس از آشکار شدن ضعف های درونی و شخصیتی ، ترس از فقر در آینده، ترس از به عهده گرفتن اشتباه و...
به راستی به نظر می رسد که ترس ریشه اصلی دروغگویی است. اگر انسان ترس را در درون خود بخشکاند، جلوی خیلی از دروغ هایی متداول امروز گرفته می شود. البته بحث از ترس، خود به پست های مجزایی نیاز دارد اما اگر بخواهیم به طور خلاصه و در چند جمله به آن بپردازیم، باید گفت که انسانی که توکل واقعی به پروردگار دارد، و همه اتفاقات و رخداد های جهان را تحت اراده او می بیند، هم چنین انسانی که در لحظه لحظه زندگی خود، خدا را می بیند و اعمالش را فقط برای جلب رضایت او انجام می دهد، همچنین انسانی که به توانمندی های بیشماری که پروردگارش به او ارزانی داشته است، باور دارد، نمی ترسد. همچنین انسانی که به واقع از خدا می ترسد، از غیر او نمی ترسد. پس: توکل، ایمان و خدا ترسی و اعتماد به نفس ترس را از بین می برد.
- رسیدن به منفعت و سود: گاهی حرص و طمع و زیاده خواهی در انسان سبب دروغگویی اوست. چه بسیار افرادی که برای رسیدن به پست یا مقامی یا دریافت تسهیلات اقتصادی و رانت یا حتی رسیدن به محبوب خود در امر ازدواج و... به دروغ متوسل می شوند. برای درمان ریشه ای چنین دروغ هایی نیز راهکار هایی وجود دارد که ان شاءالله در آینده به آن می پردازم.
- خودخواهی: تکبر و غرور و این که آدمی تاب دیدن انسان هایی برتر از خود را در اطرافش ندارد نیز ریشه خیلی از دروغ های متداول امروز است به خصوص در اجتماع. همین تکبر باعث می شود تا آدمی اطرافیان خویش را دشمن بدارد و به تهمت(که خود نوعی دروغ است)، فتنه انگیزی، ریختن آبروی،دشمن تراشی و... برای او به نوعی به حذف رقیب بپردازد. درمان تکبر نیز بحثی مفصل دارد که امیدوارم بتوانم در آینده به آن بپردازم.
- احساس حقارت: گاهی اوقات اشخاص علی رغم جایگاه خوب اجتماعی و اقتصادی و علمی و... به نوعی از درون خود را کوچک می پندارند و احساس می کنند که دیگران نیز به دیده حقارت به آنها می نگرند. انسان هایی که نظر و فکر دیگران برایشان بسیار مهم است یا در هدف گذاری های خود در زندگی به نوعی، بلند پرواز افراطی هستند و همچنین انسان هایی که بزرگی را در ثروت یا قدرت و... می دانند ( نه در جایگاه رفیع انسانی) همچنین آنان که مبتلا به گناهان بزرگی هستند که به مرور عذاب وجدانشان به طور ناخواسته آنها را دچار حقارت درونی کرده است، مصداق های مهمی از این مورد می باشند.
- فرار از مسئولیت: تن آسایی و تنبلی که متأسفانه امروز در جامعه ما به وفور دیده می شود، عامل دیگری از دروغگویی افراد است. تنبلی در کار، در درس، در امور خانوادگی و... باعث می شود که انسان برای توجیه کم کاری ها دروغ بگوید. این مسأله متأسفانه در جامعه امروز یک امر کاملاً عادی شده و اثرات زیانباری را هم به فرهنگ، اقتصاد ، بنیه علمی اجتماع و... وارد آورده است.
اینکه چه کنیم تا از تنبلی و کسالت رهایی یابیم و انگیزه و نشاط در ما روزافزون باشد نیز نیز خود خود حدیث مفصلی است که امیدوارم بتوانم در آینده به آن بپردازم.
- شوخی: این نیز از آن دسته از عادت های سخیفی است که متأسفانه در جامعه امروز و در بین نسل جوان، باب شده است. این خیلی فاجعه است که ما برای آنکه دیگران را بخندانیم دست به بزرگترین گناهان بزنیم. آن هم گناهی مثل دروغ که در باره بزرگی گناهش در پست قبلی صحبت شد. این امر (شوخی دروغ) در زمان معصومین(علیهم السلام) هم وجود داشته و آن حضرات به کرار از آن نهی فرموده اند مثلاً از امیر مؤمنان(علیه السلام) نقل شده که فرمودند: نمی چشد بنده ای مزه ایمان را، مگر آنکه ترک کند دروغ را در شوخی و جدی. (اصول کافی، ج2، ص 338)
همچنین پیامبر(صل الله علیه و آله) به اباذر فرمودند: وای بر کسی که نقل کند به دروغ، کلامی را تا مردم بخندند به آن. وای بر او، وای بر او. (وسلئل الشیعه، ج 8، ص577)
حسن ختام بحثم را حدیث زیبایی از پیامبر(صل الله علیه و آله) قرار می دهم در باره راستگویی، باشد که در زمره راستگویان باشیم:
نزدیک ترین شما به من در روز قیامت و لازم ترین اشخاص بر من، شفاعت او، راستگویان شما در حدیث، و اداکننده ترین شما در امانت و نیکوترین شما در خلق و نزدیک ترین شما به مردم است. (بحار الانوار، ج 6، ص 381)
در پایان از همه دوستان تقاضا دارم که با نظرات سازنده خود مرا در پیشبرد این بحث یاری نمایند.