وادی ایمن

ریشه های دروغگویی

دوشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۳، ۰۹:۲۷ ق.ظ

عوامل دروغگویی

  1. ترس: شاید ریشه اصلی دروغگویی ترس باشد. ترس از بهم خوردن یک رابطه در خانواده یا اجتماع، ترس از مخدوش شدن چهره خوب ما در بین اطرافیان، ترس از ریختن آبرو، ترس از شکست در شغل و حرفه یا مسائل عاطفی و...، ترس از برملا شدن دروغ های گذشته!!، ترس از آشکار شدن ضعف های درونی و شخصیتی ، ترس از فقر در آینده، ترس از به عهده گرفتن اشتباه و...

به راستی به نظر می رسد که ترس ریشه اصلی دروغگویی است. اگر انسان ترس را در درون خود بخشکاند، جلوی خیلی از دروغ هایی متداول امروز گرفته می شود. البته بحث از ترس، خود به پست های مجزایی نیاز دارد اما اگر بخواهیم به طور خلاصه و در چند جمله به آن بپردازیم، باید گفت که انسانی که توکل واقعی به پروردگار دارد، و همه اتفاقات و رخداد های جهان را تحت اراده او می بیند، هم چنین انسانی که در لحظه لحظه زندگی خود، خدا را می بیند و اعمالش را فقط برای جلب رضایت او انجام می دهد، همچنین انسانی که به توانمندی های بیشماری که پروردگارش به او ارزانی داشته است، باور دارد، نمی ترسد. همچنین انسانی که به واقع از خدا می ترسد، از غیر او نمی ترسد. پس: توکل، ایمان و خدا ترسی و اعتماد به نفس ترس را از بین می برد.

 

  1. رسیدن به منفعت و سود: گاهی حرص و طمع و زیاده خواهی در انسان سبب دروغگویی اوست. چه بسیار افرادی که برای رسیدن به پست یا مقامی یا دریافت تسهیلات اقتصادی و رانت یا حتی رسیدن به محبوب خود در امر ازدواج و... به دروغ متوسل می شوند. برای درمان ریشه ای چنین دروغ هایی نیز راهکار هایی وجود دارد که ان شاءالله در آینده به آن می پردازم.

 

  1. خودخواهی: تکبر و غرور و این که آدمی تاب دیدن انسان هایی برتر از خود را در اطرافش ندارد نیز ریشه خیلی از دروغ های متداول امروز است به خصوص در اجتماع. همین تکبر باعث می شود تا آدمی اطرافیان خویش را دشمن بدارد و به تهمت(که خود نوعی دروغ است)، فتنه انگیزی، ریختن آبروی،دشمن تراشی و... برای او به نوعی به حذف رقیب بپردازد. درمان تکبر نیز بحثی مفصل دارد که امیدوارم بتوانم در آینده به آن بپردازم.

 

 

  1. احساس حقارت: گاهی اوقات اشخاص علی رغم جایگاه خوب اجتماعی و اقتصادی و علمی و... به نوعی از درون خود را کوچک می پندارند و احساس می کنند که دیگران نیز به دیده حقارت به آنها می نگرند. انسان هایی که نظر و فکر دیگران برایشان بسیار مهم است یا در هدف گذاری های خود در زندگی به نوعی، بلند پرواز افراطی هستند و همچنین انسان هایی که بزرگی را در ثروت یا قدرت و... می دانند ( نه در جایگاه رفیع انسانی) همچنین آنان که مبتلا به گناهان بزرگی هستند که به مرور عذاب وجدانشان به طور ناخواسته آنها را دچار حقارت درونی کرده است، مصداق های مهمی از این مورد می باشند.

 

  1. فرار از مسئولیت: تن آسایی و تنبلی که متأسفانه امروز در جامعه ما به وفور دیده می شود، عامل دیگری از دروغگویی افراد است. تنبلی در کار، در درس، در امور خانوادگی و... باعث می شود که انسان برای توجیه کم کاری ها دروغ بگوید. این مسأله متأسفانه در جامعه امروز یک امر کاملاً عادی شده و اثرات زیانباری را هم به فرهنگ، اقتصاد ، بنیه علمی اجتماع و... وارد آورده است.

اینکه چه کنیم تا از تنبلی و کسالت رهایی یابیم و انگیزه و نشاط در ما روزافزون باشد نیز نیز خود خود حدیث مفصلی است که امیدوارم بتوانم در آینده به آن بپردازم.

 

  1. شوخی: این نیز از آن دسته از عادت های سخیفی است که متأسفانه در جامعه امروز و در بین نسل جوان، باب شده است. این خیلی فاجعه است که ما برای آنکه دیگران را بخندانیم دست به بزرگترین گناهان بزنیم. آن هم گناهی مثل دروغ که در باره بزرگی گناهش در پست قبلی صحبت شد. این امر (شوخی دروغ) در زمان معصومین(علیهم السلام) هم وجود داشته و آن حضرات به کرار از آن نهی فرموده اند مثلاً از امیر مؤمنان(علیه السلام) نقل شده که فرمودند: نمی چشد بنده ای مزه ایمان را، مگر آنکه ترک کند دروغ را در شوخی و جدی. (اصول کافی، ج2، ص 338)

همچنین پیامبر(صل الله علیه و آله) به اباذر فرمودند: وای بر کسی که نقل کند به دروغ، کلامی را تا مردم بخندند به آن. وای بر او، وای بر او. (وسلئل الشیعه، ج 8، ص577)

 

حسن ختام بحثم را حدیث زیبایی از پیامبر(صل الله علیه و آله) قرار می دهم در باره راستگویی، باشد که در زمره راستگویان باشیم:

نزدیک ترین شما به من در روز قیامت و لازم ترین اشخاص بر من، شفاعت او، راستگویان شما در حدیث، و اداکننده ترین شما در امانت و نیکوترین شما در خلق و نزدیک ترین شما به مردم است. (بحار الانوار، ج 6، ص 381)

 

در پایان از همه دوستان تقاضا دارم که با نظرات سازنده خود مرا در پیشبرد این بحث یاری نمایند.

نظرات  (۷)

ممنون بابت مطلب مفیدتان

موفق باشید
پاسخ:
با سلام
ممنون از حضورتون
سلام...

عواملی که عرض کردید تقریبا کامل بود...اما به نظرم جای یک عامل خالی بود و آن هم اینکه یک جامعه چه نقشی در این دارد که من دروغ بگویم یا اینکه نگویم؟

در واقع منظورم اینه چقدر یک جامعه میتونه به اعضای خودش کمک کنه تا دروغ نگویند؟

شما قبول دارید که اگر کسی به فرض بخواهد در جامعه کنونی زندگی کند و تمام موارد را راست بگوید نمی تواند یک زندگی عادی حداقلی داشته باشد...؟

البته برای سوال بالای من مصداق های فراوانی وجود دارد که به خاطر اینکه قبح مصادیق نشکند فعلا بیان نمیشه.

البته این موضوع هم در جای خود مهم است که ما نمی توانیم ترجیحا جامعه را توجیه کنیم و دروغ بگوییم اما سوال اینجاست که اگر من نتوانم در این جامعه یک زندگی عادی داشته باشم پس باید بروم در گوشه ایی تقریبا شبیه صوفی ها به زندگی خود بپردازم که این هم قابل خورده گرفتن هست...حالا چه کنیم؟ به هر سو مینگریم کارمان اشتباه می شود...

البته قبول دارم که می توان به حداقل رساند این دروغ گفتن را اما یک جایی هم نمی شود...یعنی شاید دست خودمان نباشد...

این موضوع نظر من بود...

ممنونم.
پاسخ:
با سلام
به نکته خوبی اشاره کردبد آنچه من گفتم عوامل درونی دروغگویی بود و آنچه شما فرمودید عوامل خارجی روغگویی، قطعا می شود درباره اش خیلی صحبت نمود و امیدوارم در آینده بتوانم به آن بپردازم اما به هر حال شما قبول دارید که ما در هرشرایطی که اجتماع به ما تحمیل کند هم باید آنقدر قوی باشیم که دروغ نگوییم؟ اصلاً صداقت واقعی اینجا خودش را نشان می دهد والا در جایی که همه اطرافیان صداقت را می پسندند و با دروغ راه به جایی نمی بریم اگر صادق باشیم که کار مهمی نکرده ایم...
به نظرم باید از ریشه های عوامل خارجی بیشتر صحبت کنیم واقعاً جای بحث دارد.
ممنون از نظر شما
سلام
ممنون استفاده کردم . امیدوارم عامل باشیم  .
پاسخ:
سلام
ممنون از حضورتون
  • ابوالحسن جعفری پرچکوهی
  • سلام .

    خیلی ممنون از نوشتن مطلب زیباتون . من در همان تنبلی و بی توجهی مشکل دارم و...  . این بد است . من باید تلاشم رو برای بهتر شدن انجام بدم .بازم ممنون که این ها رو یاداوری کردین . در پناه حق باشید .
    پاسخ:
    با سلام
    ممنون از حضورتون
  • عمار فرهنگ
  • سلام نام خداست
    1. دقیق و درست بودند
    2. ترس و خوخواهی رو بنده بارها و بارها در جامعه و ابتدا در خودم دیده ام.
    به نظرم کار قشنگی رو شروع کردید

    تکمیل مطالب شما:
    وجود دین به خودی خود می تواند عاملی برای دروغگویی باشد.چطور؟
    همان طور که وجود دین باعث بروز مخلص و منافق می شود،دین در یک پیوستار دو سویه عاملی برای بروز راستگویی و دروغ گویی می شود.
    دروغ از بدکاران و راستگویی از صالحان،که در صورت نبودن دین این ها دیده نمی شدند.
    یعنی عمیق تر اگر نگاه کنیم متوجه می شویم که دین جاذبه و دافعه دارد.
    عده ای را جذب و عده ای را دفع می کند.
    آنان که جذب می شوند می دانند که انه الحق من ربهم  و آنانی که دفع می شوند و کفر می ورزند حرف هایی را می زنند که بویی از خدا و خداخواهی نمی دهد.
    البته جای خیلی بحث داره
    حق می دم اگه متوجه نشده باشین
    چراکه هنوز باید گفت و مسئله رو پخته تر کرد.
    یا علی به عشق فاطمه(س)
    پاسخ:
    با سلام
    بله واقعا میشه درباره اش بیشتر بحث کرد
    خدا در قرآن می فرماید: وَنُنَزِّلُ مِنْ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَلَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا (82اسراء)
    شاید بتوان صحبت شما رو با این آیه شریفه تطبیق داد...
    درکل ممنون از اینکه وقت گذاشتید

    حضرت زهرا (س):

    قالَتْ علیها السلام : حُبِّبَ إ لَیَّ مِنْ دُنْیاکُمْ ثَلاثٌ: تِلاوَةُ کِتابِ اللّهِ، وَالنَّظَرُ فى وَجْهِ رَسُولِ اللّهِ، وَالاْنْفاقُ فى سَبیلِ اللّهِ.

    سه چیز از دنیا براى من دوست داشتنى است : تلاوت قرآن ، نگاه به صورت رسول خدا، انفاق و کمک به نیازمندان در راه خدا.

     

    پاسخ:
    ممنون از این حدیث زیبا
    پاسخ:
    با سلام خدمت می رسم
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی