دروغ/ بخش اول: اثرات سوء دروغ در جان آدمی
برای شروع بحث ابتدا به تعریفی از دروغ می پردازم:
دروغ در لغت به معنای سخن نادرست، خلاف حقیقت و واقعیت است اما در اصطلاح فقهی هر سخن یا عملی که امری خلاف واقع را به مخاطب القاء نماید، دروغ به حساب می آید. دروغ از گناهان کبیره است و در زشتی و بزرگی گناهش همین بس که امام حسن عسگری (علیه السلام) فرمودند : تمام پلیدیها و زشتیها در خانه ای نهاده شده که کلید آنها دروغگویی است. ( یعنی با دروغگویی در همه پلیدیها به روی انسان باز و زمینه انجام آنها فراهم میشود( میزان الحکمه جلد ۳ صفحه ۲۶۷۸ حدیث ۱۷۴۶ در همین زمینه به روایت جالبی برخوردم که ذکر آن خالی از لطف نیست: مردی خدمت پیامبر (صل الله علیه و آله) رسید ، عرض کرد نماز نمی خوانم و عمل منافی عفت انجام می دهم ، دروغ هم می گویم ! کدام را اول ترک گویم ؟! پیامبر (صل الله علیه و آله) فرمود : دروغ را ، و در محضر پیامبر (صل الله علیه و آله) تعهد کرد که هرگز دروغ نگوید ، هنگامی که خارج شد ، وسوسه های شیطانی برای عمل منافی عفت در دل او پیدا شد ، اما بلافاصله فکر کرد که اگر فردا پیامبر (صل الله علیه و آله) از او در این باره سوال کند ، اگر بگوید چنین عملی را مرتکب نشده دروغ است و اگر راست بگوید حد بر او جاری میشود ، و همین گونه در رابطه با سایر کارهای خلاف ، این فکر و ترک دروغ ، سرچشمه ترک همه گناهان او گردید. تفسیر نمونه جلد ۱۱ صفحه ۴۱۳
نکته جالب توجه دیگر، این است که ایرانیان باستان نیز از این عمل زشت بیزار بودند و سعی در مبارزه با آن را داشتند به طور مثال، در سنگ نوشته هایی که از پادشاهان هخامنشی به جای مانده است درباره بدی دروغ و لزوم پرهیز از آن مطالبی آمده است.
دروغ اثرات فردی و اجتماعی عمیق و خطرناکی برای انسان دارد که انشاء الله در آینده به آن خواهم پرداخت اما در این بین اثرات مخربی نیز بر روح و روان آدمی و حیات برزخی و قیامت او دارد که به برخی از آنها اشاره می نمایم:
1و 2. دروغ جان آدمی را متعفن می کنند و انسان را مورد لعن ملائک قرار می دهد : پیامبر اکرم )صلوات الله علیه) فرمود: مؤمن، هرگاه بدون عذر دروغی بگوید هفتاد هزار ملک او را لعنت میکنند وبوی بدی ازقلبش بیرون میآید که تا به عرش میرسد... (بحار الانوار، ج 69، ص 263)
3. تغییر صورت برزخی انسان: دروغ سبب گرفتن صورت انسانی از دروغگو است؛ یعنی صورت برزخیاش انسان نیست. رسول خدا صلوات الله علیه به حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند: در شب معراج زنی را دیدم که سرش مانند خوک و بدنش مانند بدن الاغ بود و سبب آن فتنه انگیزی و دروغ بود.
پناه به خداوند از روزی که آدمی در گرو اعمال خویش است و زشت کاری های پنهان و پیدایش در دنیا ، در قیامت سبب رسوایی و بی آبرویی در پیشگاه اهل بیت (علیهم السلام) و همه مردم خواهد شد... (کتاب گناهان کبیره شهید دستغیب، ج 1 ص 295)
4.دروغ سبب ورود در آتش جهنم: مردی ازپیامبر صلوات الله علیه پرسید: «چه عملی سبب دخول در آتش است؟ حضرت فرمود: دروغ زیرا دروغ سبب فجور و فجور سبب کفر و کفر سبب دخول درآتش است.
از این حدیث شریف می توان نتیجه گرفت که دروغ تا چه حد زمینه ساز گناهان دیگر و در نهایت کفر آدمی است و به سبب پرهیز از آن تا چه اندازه می توانیم خود را از معاصی دور نگه داریم. (کتاب نصایح، ص 291)
5و 6. دروغ، سبب خشم خداوند و دشمنی فرشتگان با آدمی است: امام على علیه السلام:دروغگو با دروغگویى خود سه چیز بدست مى آورد: خشم خدا را نسبت به خود، نگاه تحقیرآمیز مردم را نسبت به خود و دشمنى فرشتگان را نسبت به خود.)غررالحکم، ج6، ص480، ص11039)
این تنها گوشه ای از اثرات سوء دروغ بر جنبه ملکوتی آدمی است. اما فکر می کنم همین میزان کافی است که همه ما دروغ را دشمن خود بدانیم و از آن بپرهیزیم.
ان شاء الله در آینده به دیگر اثرات فردی و اجتماعی دروغ خواهم پرداخت
منتظر نظرات سازنده شما هستم.
باب اول
شخصی خدمت معصوم رسید،پرسید آیا مومن زنا می کند؟ فرمودند: امکان دارد.آیا می ترسد؟ امکان دارد. و.. آیا مومن دروغ می گوید؟ معصوم فرمودند:مومن هر کاری می کند اما دروغ نمی گوید.
باب دوم
پیامبر فرمودند: یکی از بدترین گناهان دروغ است. هرگز به دروغ گویی مپردازید.پرسیدند یا رسول الله علت آن چیست؟ حضرت فرمودند: زیرا وقتی یک دروغ می گویی برای اثبات و تأیید آن باید دوباره دروغ بگویی.
باب سوم
متاسفانه مردم را گوسفند می پندارند و خود را چوپان آنها،برای همین است که مثل چوپان دروغ گو به مردم دروغ می گویند. از عاقبت کار نمی ترسند آیا؟ البته آنها که با گرگ ها راه می روند و با گرگ ها قدم می زنند. دیگر از حمله ی گرگ ها به گله نمی ترسند. لااقل به خودشان پناه خواهند داد.
باب چهارم
کاش بتوانیم در صراط مستقیم،تنها به استحکام قدم ها و سرعت در رسیدن به مقصد و هدف که فنا فی الله شدن است،بشویم.
باب پنجم
وقتی حضرت زینب(س) به دنیا که آمد بسیار گریه می کرد. قنداقه اش رابه پیامبر دادند،هنوز گریه می کرد.به دست مولا علی دادندش،مثل باران بهار اشک می ریخت.قنداقه به دست امام حسن رسید،مثل مشکی اشک می ریخت. تا قنداقه به دست امام حسین رسید،ابرهای گریه دار زینب رفتند و خورشید صورتش به خنده نشست. این شد که زینب از همان اول حسینی شد و تا آخرین لحظه های زندگی اش،معنا و مفهوم عشق برای زینب،تن ها و تنها حسین شد و حسین ماند
یا علی
( باب اول و دوم نقل به مضمون بود)